جدول جو
جدول جو

معنی کونه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

کونه گرفتن
(رَ / رِ کَ دَ)
برگرفتن قسمتی از گلولۀ خمیر تا نان به اندازۀ مطلوب برآید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کونه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
کنایه از در گوشه ای نشستن و از مردم دوری کردن، گوشه گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواه گرفتن
تصویر گواه گرفتن
کسی را شاهد قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چانه گرفتن
تصویر چانه گرفتن
گلوله کردن خمیر به اندازۀ یک نان
فرهنگ فارسی عمید
(یِ شُ دَ)
دشمنی به دل گرفتن. دشمنی دردل نهان داشتن. عداوت در دل پیدا کردن:
چنین گفت هرگز که دید این شگفت
دژم گشت وز پور کینه گرفت.
(شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 1359).
مرا به گاه و به تخت تو هیچ حاجت نیست
به دل چه کینه گرفتی ز من به بی گنهی ؟
ناصرخسرو.
، انتقام گرفتن. انتقام جویی کردن:
علو همت من کینه از دشمن نمی گیرد
به رنگ شعله خون خار بر گردن نمی گیرد.
میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج).
و رجوع به کین گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوسه گرفتن
تصویر بوسه گرفتن
کسی را بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گرفتن
تصویر کاسه گرفتن
نواختن کاسه، ضرب گرفتن: (ساقی بشوق این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب می زدم)، (حافظ)، سرودن و نواختن کاسه گر خواندن نوای کاسه گر: (حالت سرو چنانست که ذوقی دارد نفس بلبل و آن دبدبه کاسه گری) (نجیب جرفادقانی)، کار خانه و دکانی که در آن کاسه و بشقاب و آوندهای چینی سازند. یا فوت کاسه گری. دقایق یک فن رموز یک هنر. یا بلند بودن (دانستن) فوت کاسه گری. وارد بودن به دقایق امری آگاهی از پیچ و خم های عملی
فرهنگ لغت هوشیار
سر بکوه و بیابان نهاده دیوانه: از کوهه غم شکوه بگرفت چون کوهه گرفته کوه بگرفت. (نظامی) توضیح در فرهنگها کوهه را بمعنی جن و کوهه گرفته را بمعنی جن زده گرفته اند و صحیح نیست
فرهنگ لغت هوشیار
شاهد قرار دادن کسی را گواه کردن: ... و پس بر آن خط خویش نبشت و بوسهل را گواه گرفت، دلیل آوردن بینه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
گرفتن کرانه و طرف لبه چیزی را، گوشه گیری کردن انزوا گزیدن اعتزال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه گرفتن
تصویر کینه گرفتن
انتقام کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
گوشه نشینی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرانه گرفتن
تصویر کرانه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
کناره گیری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاسه گرفتن
تصویر کاسه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
شراب ریختن، ادای احترام و تهنیت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
Corner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
Sample
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
échantillonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
coincer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
een monster nemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in het nauw brengen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
campionare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
mettere all'angolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
acorralar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
eine Probe nehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
брати зразок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загнати в кут
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
брать образец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загонять в угол
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
pobrać próbkę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
zapędzić w róg
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in die Enge treiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نمونه گرفتن
تصویر نمونه گرفتن
tomar muestra
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
encurralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
कोने में करना
دیکشنری فارسی به هندی